محل تبلیغات شما
وقتی یه مسافر میشی احساس میکنی دیگه به هیچ جا تعلق نداری.وقتی زیر اسمون زادگاهت دراز کشیدی دلت برا جاده های غریب و ادمهای ناشناس تنگه و وقتی تو جاده ای و میون ادمهای غریب،،، دلت برا زادگاهت و خونت تنگه. اینجاست ک دیگه برای تو اشیانه کمی غریب میشه و غربت اندکی اشنا دلم تنگ شده برا شهری ک توش غریب ترینم تنگ شده برا خوابگاه برا بوفه دم دستیمون برا صدای سرپرست از بلندگو ک هرشب دنبال جاروبرقی میگشت:خانومی ک شیش ماهه جاروبرقیو بردی،بیار سرپرستی تا خرابش

خاطره بازی «کرونا»

شاید فردایی نباشد...

غریب آشیانه و آشنای غربت

برا ,ک ,غریب ,دلت ,زادگاهت ,ادمهای ,شده برا ,تنگ شده ,دلت برا ,دستیمون برا ,ترینم تنگ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها